پرش به محتوا

هوشنگ گلشیری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Shervinafshar (بحث | مشارکت‌ها)
منبعی یافت شد. شیوهٔ نوشتار بر مبنای منبع تغییر داده شد.
Shervinafshar (بحث | مشارکت‌ها)
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[Image:Golshiri-Esfahan-1975.jpg|thumb|left|]]
[[:w:هوشنگ گلشیری|'''هوشنگ گلشیری''']] داستان‌نویس ایرانی، [[w:۱۳۱۶|۱۳۱۶]] - [[w:۱۳۷۹|۱۳۷۹]].
[[:w:هوشنگ گلشیری|'''هوشنگ گلشیری''']] ([[w:۱۳۱۶|۱۳۱۶]] - [[w:۱۳۷۹|۱۳۷۹]]) داستان‌نویس [[ایرانی]] بود.


== با منبع ==
== گفتاوردها ==


* اگر در آبی خُرد نهنگی پیدا شود، راه چاره‌اش گویا این است که آب را گل‌آلود کند تا نبینند که نهنگ است. من البته اگر نهنگ این آب خُرد داستان‌نویسی ایران باشم، این‌طورها زیسته‌ام: گاهی سر به دیوار کوبیده‌ام، چه با کار سیاسی، چه با شرکت در همهٔ جلسات و دوره‌های کانون از ۴۷ تا حالا، چه با مقالاتی در نقد. از این‌ها گذشته، سعی هم کرده‌ام که به نسل بعد بی‌توجه نمانم تا از این آب خُرد همان نبینند که من دیدم. حالا البته دیگر راه به دریا پیدا کرده‌ام، یعنی می‌توان رفت و یا ماند، پس دیواره‌ها تحمل‌پذیر‌تر شده‌اند، شاید مفرّ اصلی نزدیک‌تر شده است، مرگ!<ref>همخوانی کاتبان، گردآورنده حسین سناپور، تهران، نشر دیگر، ۱۳۷۹، صص ۲۱-۲۳.</ref>
* اگر در آبی خُرد نهنگی پیدا شود، راه چاره‌اش گویا این است که آب را گل‌آلود کند تا نبینند که نهنگ است. من البته اگر نهنگ این آب خُرد داستان‌نویسی ایران باشم، این‌طورها زیسته‌ام: گاهی سر به دیوار کوبیده‌ام، چه با کار سیاسی، چه با شرکت در همهٔ جلسات و دوره‌های کانون از ۴۷ تا حالا، چه با مقالاتی در نقد. از این‌ها گذشته، سعی هم کرده‌ام که به نسل بعد بی‌توجه نمانم تا از این آب خُرد همان نبینند که من دیدم. حالا البته دیگر راه به دریا پیدا کرده‌ام، یعنی می‌توان رفت و یا ماند، پس دیواره‌ها تحمل‌پذیر‌تر شده‌اند، شاید مفرّ اصلی نزدیک‌تر شده است، مرگ!<ref>همخوانی کاتبان، گردآورنده حسین سناپور، تهران، نشر دیگر، ۱۳۷۹، صص ۲۱-۲۳.</ref>
خط ۸: خط ۹:


* نه! من خانه‌ای ندارم، سقفی نمانده است، دیوار و سقف خانه‌ی من همین هاست که می­نویسم. همین طرز نوشتن از راست به چپ است. در این انحنای نون است که می­نشینم. سپر من از همه‌ی بلایا، سرکش کاف یا گاف است.<ref>''نشستن در انحنای نون''، مینا استرآبادی، خبرنامهٔ ایران فردا، هنر و ادبیات، ۲۰ خرداد ۱۳۹۵.</ref>
* نه! من خانه‌ای ندارم، سقفی نمانده است، دیوار و سقف خانه‌ی من همین هاست که می­نویسم. همین طرز نوشتن از راست به چپ است. در این انحنای نون است که می­نشینم. سپر من از همه‌ی بلایا، سرکش کاف یا گاف است.<ref>''نشستن در انحنای نون''، مینا استرآبادی، خبرنامهٔ ایران فردا، هنر و ادبیات، ۲۰ خرداد ۱۳۹۵.</ref>

* آن‌قدر عزا بر سر ما ریختنه‌اند که فرصت زاری کردن نداریم. پیام، دقیق، به ما رسیده‌است: خفه می‌کنیم. ما هم حاضریم! مگر قرار نیست برای جامعه مدنی، برای آزادی بیان قربانی بدهیم؟ حاضریم!
** در مراسم خاکسپاری [[محمد مختاری]]<ref>{{یادکرد وب|عنوان=هوشنگ گلشیری؛ داستان‌سرای روزگار خفقان و اضطراب|تاریخ=۴ ژوئن ۲۰۱۵|اثر=دویچه وله|نشانی=https://www.dw.com/fa-ir/هوشنگ-گلشیری-داستانسرای-روزگار-خفقان-و-اضطراب/a-18496375}}</ref>

* [[غزاله علیزاده|غزاله]] یکی از امضاکنندگان [[:w:fa:بیانیه ۱۳۴ نویسنده|متن ۱۳۴ نویسنده]] بود و از کسانی هم نبود که پس گرفتند. با مرگ او و با کسر پنج‌شش نفری که امضاهایشان را پس گرفتند و با مرگ [[احمد میرعلائی|میرعلایی]]، [[عباس زریاب خویی|زریاب‌خویی]] و غزاله، مانده است یکصد و بیست و چند نفر. زریاب بارها گفته‌ بود که من پس نگرفتم. میرعلایی را کنار کوچه‌ای پیدا کردند. مرگ غزاله مسلماً خودکشی بوده. اما من یکی فکر می‌کنم با این وضعیت خفت‌باری که ما نویسندگان گرفتارش شده‌ایم، هر مرگی داغ ننگی است بر چهره‌ی این روزگاری که ما داریم.
** متنی که گلشیری پس از خاکسپاری علیزاده، دربارهٔ او، خودکشی او و داستان‌نویسی او نوشته بود، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۵.<ref>{{یادکرد وب|عنوان=در سوگ غزاله‌ی قصه‌خوان|تاریخ=۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱|اثر=آسو|نشانی=https://www.aasoo.org/fa/notes/3862}}</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۱۶: خط ۲۳:
{{ناتمام}}
{{ناتمام}}
{{ترتیب‌پیش‌فرض:گلشیری، هوشنگ}}
{{ترتیب‌پیش‌فرض:گلشیری، هوشنگ}}
[[رده:داستان‌نویسان ایرانی]]
[[رده:اهالی ایران]]
[[رده:اهالی ایران]]
[[رده:رمان‌نویسان ایرانی]]
[[رده:رمان‌نویسان ایرانی]]
[[رده:روزنامه‌نگاران ادبی ایرانی]]
[[رده:نویسندگان ایرانی]]
[[رده:نویسندگان داستان کوتاه ایرانی]]
[[رده:درگذشتگان ۱۳۷۹]]
[[رده:فیلم‌نامه‌نویسان ایرانی]]
[[رده:منتقدان ادبی ایرانی]]
[[رده:زادگان ۱۳۱۶]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۵۷

هوشنگ گلشیری (۱۳۱۶ - ۱۳۷۹) داستان‌نویس ایرانی بود.

گفتاوردها

[ویرایش]
  • اگر در آبی خُرد نهنگی پیدا شود، راه چاره‌اش گویا این است که آب را گل‌آلود کند تا نبینند که نهنگ است. من البته اگر نهنگ این آب خُرد داستان‌نویسی ایران باشم، این‌طورها زیسته‌ام: گاهی سر به دیوار کوبیده‌ام، چه با کار سیاسی، چه با شرکت در همهٔ جلسات و دوره‌های کانون از ۴۷ تا حالا، چه با مقالاتی در نقد. از این‌ها گذشته، سعی هم کرده‌ام که به نسل بعد بی‌توجه نمانم تا از این آب خُرد همان نبینند که من دیدم. حالا البته دیگر راه به دریا پیدا کرده‌ام، یعنی می‌توان رفت و یا ماند، پس دیواره‌ها تحمل‌پذیر‌تر شده‌اند، شاید مفرّ اصلی نزدیک‌تر شده است، مرگ![۱]
  • باز اغلب از مسئولیت پرسیده بودند و باز... او هم باز همان حرفها را زد که بله هستیم، واقعیت اغلب تختهٔ پرش ماست، اما گاهی نوشتن یک داستان شکل دادن به کابوس فردی است، تلاشی است برای به یاد آوردن و حتی تثبیت خوابی که یادمان رفته است و گاهی با همین کارها ممکن است بتوانیم کابوسهای جمعیمان را نیز نشان بدهیم تا شاید باطل السحر آن ته ماندهٔ بدویتمان شود. مگر نه اینکه تا چیزی را بعینه نبینیم نمی‌توانیم بر آن غلبه کنیم؟ خوب، داستان‌نویس هم گاهی ارواح خبیثه‌مان را احضار می‌کند، تجسد می‌بخشد و می‌گوید: «حالا دیگر خود دانید، این شما و این اجنه‌تان.»[۲]
  • نه! من خانه‌ای ندارم، سقفی نمانده است، دیوار و سقف خانه‌ی من همین هاست که می­نویسم. همین طرز نوشتن از راست به چپ است. در این انحنای نون است که می­نشینم. سپر من از همه‌ی بلایا، سرکش کاف یا گاف است.[۳]
  • آن‌قدر عزا بر سر ما ریختنه‌اند که فرصت زاری کردن نداریم. پیام، دقیق، به ما رسیده‌است: خفه می‌کنیم. ما هم حاضریم! مگر قرار نیست برای جامعه مدنی، برای آزادی بیان قربانی بدهیم؟ حاضریم!
  • غزاله یکی از امضاکنندگان متن ۱۳۴ نویسنده بود و از کسانی هم نبود که پس گرفتند. با مرگ او و با کسر پنج‌شش نفری که امضاهایشان را پس گرفتند و با مرگ میرعلایی، زریاب‌خویی و غزاله، مانده است یکصد و بیست و چند نفر. زریاب بارها گفته‌ بود که من پس نگرفتم. میرعلایی را کنار کوچه‌ای پیدا کردند. مرگ غزاله مسلماً خودکشی بوده. اما من یکی فکر می‌کنم با این وضعیت خفت‌باری که ما نویسندگان گرفتارش شده‌ایم، هر مرگی داغ ننگی است بر چهره‌ی این روزگاری که ما داریم.
    • متنی که گلشیری پس از خاکسپاری علیزاده، دربارهٔ او، خودکشی او و داستان‌نویسی او نوشته بود، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۵.[۵]

منابع

[ویرایش]
  1. همخوانی کاتبان، گردآورنده حسین سناپور، تهران، نشر دیگر، ۱۳۷۹، صص ۲۱-۲۳.
  2. آینه‌های دردار، تهران، انتشارات نیلوفر، چاپ دوم، ۱۳۷۱، ص. ۱۴.
  3. نشستن در انحنای نون، مینا استرآبادی، خبرنامهٔ ایران فردا، هنر و ادبیات، ۲۰ خرداد ۱۳۹۵.
  4. «هوشنگ گلشیری؛ داستان‌سرای روزگار خفقان و اضطراب». دویچه وله. ۴ ژوئن ۲۰۱۵. 
  5. «در سوگ غزاله‌ی قصه‌خوان». آسو. ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱. 

پیوند به بیرون

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ