Pieces of the book

اساسا رویای ساختن بهشت بر روی زمین رویای خطرناکی است. چرا که پس از مدتی باور میکنند که حق دارند، تعداد بیشماری انسان شرور را از میان بردارند، تا دیگران را به اصطلاح سعادتمند کنند. 📕 کتاب:می‌دانم که هیچ نمی‌دانم ✍🏻 اثر: #کارل‌_پوپر
همیشه به خاطر داشته باش وقتی مردی اتاقی را ترک می کند، همه چیز را پشت سر خود رها می کند اما زمانی که زنی اتاقی را ترک می کند، تمام چیزهایی که در آن اتاق اتفاق افتاده را همراه خود می برد. 📕 کتاب : خوشبختی در راه است ✍ اثر : #آلیس_مانرو
ما چهار زنیم. وقتی دور هم جمع می­شویم می­توانیم بخندیم حتی اگر غمگین باشیم . ما رژ لب و پودر صورتمان را به یکدیگر تعارف می­کنیم و در آیینه­ ی کوچکی که دست به دست می­گردد به خودمان نگاه می­کنیم. حرف­های ما از بچه هایمان شروع و به مردهایمان ختم می­شود. همین است که صدایمان اول نرم و لطیف است و آرام آرام خشن و خشن­تر می­شود. ما با لذت زیاد از خیانت­هایمان می­گوییم. حالا ما یکدیگر را به خوبی می­شناسیم و می­دانیم که هرکدام چگونه خیانت میکنیم. 📕 کتاب:حتی وقتی می خندیم ✍🏻 اثر: #فریبا_وفی
در دنیا فقط دو قدرت وجود دارد: "سرنیزه و اندیشه"، سرانجام سرنیزه مغلوب اندیشه می‌شود. پس به اندیشه معتقد باشیم. حتی اگر قدرت برای فریفتن ما، نقاب عقیده یا رفاه به چهره خود بزند. ناله و زاری دوای درد اندیشه نیست، کافی است در راه نجات آن بکوشیم. 📕 کتاب:فلسفه پوچی ✍🏻 اثر: #آلبر_کامو
من معتقدم که هیچیک از ما نباید کسی را برای وضعیتی که در آن زندگی میکنیم ٬ مقصر بدانیم. ثابت شده است که اغلب ما در هفت سالگی به سن عقل می رسیم.منظورم این است که در این سن کاملا تفاوت بین درست و خلاف و خوب و بد را تشخیص می دهیم.البته نقش محیط هم نقش مهمی در زندگی ما بازی می کند کما اینکه صومعه ای که من در آن زندگی کردم در من خیلی تأثیر گذاشته است و من از این تأثیر خیلی خوشوقتم ! 📕 به خونسردی ✍🏻 #ترومن_کاپوت
شخصی به نام طاعون به همراه منشی خود وارد شهر می‌شود. منشی او زنی است که یک لیست از اسامی تمام مردم شهر در دست دارد. با کوچک‌ترین اشاره‌ای از سمت طاعون، زن اسم هرشخصی را در لیست پیدا کرده، روی آن خط سیاهی میکشد. و آن شخص در آنی از واحد می‌میرد. طاعون به‌نوعی ناقوس مرگ را برای مردم به صدا درمیاورد. 📕 کتاب:حکومت نظامی ✍🏻 اثر: #آلبر_کامو
روایتی از عشق و احساس است. اینکه در صبح یک روز از ماه آوریل ، پسری ، دختری را در یکی از فرعی های تنگ منطقه شیک ‌هاراجوکو توکیو می‌بیند و ندایی از قلبش به او می‌گوید که او همان دختر صد درصد دلخواه اوست . 📕 کتاب:دیدن دختر صد درصد دلخواه ✍🏻 اثر: #هاروکی_موراکامی
حتی آونگ هم پیغمبر دروغیست. وقتی نگاهش می کنی، فکر می کنی تنها نقطه ی ثابت در کائنات است؛ اما از سقف کنسرواتوار بازش کن و از یک خانه ی بدنام آویزانش کن، هیچ تاثیری در کارش نمی گذارد. تازه آونگ های دیگری هم هست: یکی در نیویورک است در ساختمال سازمان ملل متحد، یکی در موزه ی علم سان فرانسیسکو، و خدا می داند چند تای دیگر. 📕 کتاب: آونگ فوکو ✍🏻 اثر: #اومبرتو_اکو
هر کس، لااقل یکبار، از نظر روان شناختی می میرد و زنده می شود؛ اگر این در جوانی رخ دهد، شانس زندگی دوباره وجود دارد؛ در پیری اما زمان از دست رفته است 📕 کتاب:شب ایگوانا ✍🏻 اثر: #تنسی_ویلیامز
دهقان پیر با ناله می‌گفت: ارباب… آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی نمی‌دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را چپ آفریده است. دخترم همه چیز را دوتا می‌بیند... ارباب پرخاش کرد که : بدبخت، چهل سال است نان مرا زهرمار می‌‌کنی، مگر کور هستی نمی‌بینی که چشم دختر من هم چپ است؟! دهقان گفت: چرا ارباب می‌بینم اما چیزی که هست، دختر شما همه‌ی این خوشبختی‌‌ها را "دو تا" می‌بیند، ولی دختر من، این همه بدبختی را ...! 📕 امثال و حکم ✍🏻 #دهخدا
بهترین چیز برای آدم همین است اعتقاد داشتن به حرفی که می زند و دوست داشتن کاری که می کند. 📕 کتاب:گفتگو در کاتدرال ✍🏻 اثر: #ماریو_بارگاس_یوسا
وقتی در مورد دیگران قضاوت می‌کنید، عمدا دارید به آنها صدمه می‌رسانید. احترام به تفاوت‌ها فراتر از کنار آمدن با دیگران است! 📕 کتاب:همسر خاموش ✍🏻 اثر: #هریسون
كتاب روي ماه خداوند را ببوس تاکنون پرافتخار‌ترین اثر مصطفي مستور و نقطه‌ي عطفی در طول زندگی حرفه‌ای او است. استفاده از زبانی لطیف و روان در بیان مفاهیم عمیقی چون شک در وجود خدا و شخصیت‌پردازی‌های دقیق باعث شد تا اين كتاب در بين مخاطبان خاص و عام طرفداران بسياري داشته باشد و به سرعت به چاپ‌های دوم و سوم برسد. 📚 #روی_ماه_خداوند_را_ببوس ✍ نویسنده : #مصطفی_مستور
کسی تجربه‌های دیگری را باور نمی‌کند و نمی‌پذیرد. خیلی مانده بود که تو از دریای دیوانگی‌ها و بازی‌های کودکانه‌ی زندگی، که من درگیری‌ات با آن‌ها را تحسین می‌کردم بیرون آیی. این است که آسوده‌ات گذاشتم تا همه چیز را خود بیازمایی و بحران شور شبابت بگذرد و احساس می‌کردم که حق ندارم در تنگنایت بفشارم، گرچه برای من موسم این جوانی‌ها مدت‌ها بود سپری شده‌بود. 📕 کتاب:سعادت زناشویی ✍🏻 اثر: #لئو_تولستوی
من به هیچ وجه چیزی را مسخره نمی کنم؛ این قدرت را دارم که به چیزی که نمی توانم درک کنم احترام بگذارم... 📕 کتاب:عقاید یک دلقک ✍🏻 اثر: #هاینریش_بل