پرش به محتوا

تاریخ تهران

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه است که توسط Amirobot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۱:۴۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی داشته باشد.

در شمال شهرری]]

تهران در گذشته از روستاهای ری بوده و ری که در تقاطع محورهای قم، خراسان، مازندران، قزوین، گیلان و ساوه واقع شده به سبب مرکزیت مهم سیاسی، بازرگانی، اداری و مذهبی از قدیم مورد نظر بوده و مدعیان همواره این مرکز راهبردی را مورد تهاجم و حمله قرار می‌داده‌اند.

روستای تهران به واسطه برخورداری از مغاک‌ها و حفره‌های زیر زمینی و مواضع طبیعی فراوان و دشواری نفوذ در آنها پناهگاه خوبی برای دولتمردان و دیگر اشخاصی بوده که احتمالاً مورد تعقیب مدعیان قرار داشته‌اند.

از سوی دیگر، کاروان‌های بزرگی که از محورهای مورد بحث عبور می‌کردند شکارهای سودمندی بودند و اغلب مورد حمله چپاول مردم بومی واقع می‌شدند. روستای تهران در واقع کانون چپاولگران و نهانگاه کالاهای دزدیده‌شده بود و این وضع تا زمان شاه تهماسب صفوی که قزوین را به عنوان پایتخت خود انتخاب نمود ادامه داشت.

تهران در برابر حملهٔ افغان‌ها (پشتون‌ها) ایستادگی زیادی کرد و به همین خاطر آن‌ها پس از تصرف تهران این شهر را ویران کردند و باغ‌ها و تاکستان‌های آن را از میان بردند.[۱] در زمان نادرشاه تهران دوباره نام و نشانی یافت و در همین شهر بود که نادرشاه رهبران بزرگ شیعه و سنی را گرد هم آورد و پیشنهاد اتحاد اسلامی و رفع اختلاف‌ها را به آن‌ها داد.[۲]

پیشرفت

به عبارتی دیگر تهران ترقی و حرکت سریع خود به سوی پیشرفت را از سال انتقال پایتخت به قزوین آغاز کرد و شاه تهماسب صفوی به دلیل آنکه سید حمزه، جد اعلای صفویه در شهر ری و در جوار مرقد حضرت عبدالعظیم مدفون بود گاه به زیارت می‌رفت. او با افزایش رفت و آمدهایش دستور داد پیرامون آن باروی محکمی برای وی بسازند. همچنین دستور داد بناهای جدید بسازند که درسال ۹۷۱ ﻫ- ق با ایجاد ۱۱۴ برج (به تعداد سوره‌های قرآن) در تهرن آغاز شد و وی دستور داد در زیر هر برج یکی از سوره‌های قرآن را دفن کنند.

حصاری که دور تهران کشیده شد شش هزار قدم طول داشت و برای ساختمان آن و برج‌هایش از دو نقطه خاکبرداری کردند که بعدها یکی از دو محل به «چاله‌میدان» و دیگری به «چاله‌حصار» معروف شد.

پس از انقراض صفویه، نادر شاه افشار در سال ۱۱۵۴ ﻫ- ق تهران را به رسم تیول به پسر خود رضا قلی داد و پس از افشاریه، کریم خان زند به علت درگیری و نزاع با آغا محمد خان قاجار و از آنجا که تهران در نزدیکی طبرستان (یعنی مقر اصلی آغا محمدخان) قرار داشت صلاح خود را در اقامت در تهران دید.

تهران دارالخلافه شد

بعد از مرگ کریمخان زند، آغا محمد خان قاجار در سال ۱۲۰۰ ﻫ- ق در اول فروردین بر تخت سلطنت نشت و تهران را به‌عنوان پایتخت برگزید و «دارالخلافه» نامید.


انتخاب تهران به عنوان پایتخت از سوی خان قاجار چند علت داشته که مهم‌ترین آنها نزدیکی به اراضی حاصل خیز ورامین و مجاورت آن با محل استقرار ایلات ساوجبلاغ بوده‌است، مضافا ایلات غرب ساکن در ورامین، یعنی هواخواهان وی در حوالی تهران اقامت داشتند و جز این، تهران با استرآباد و مازندران که در حقیقت ستاد اصلی نیروهایش بود فاصله چندانی نداشته‌است.

در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار بر اثر موج حرکت ایران به سوی غرب، تهران بیش از پیش آباد گردید. از جمعیت تهران در دوره فتحعلی شاه اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی به طوری که در کتاب جام جم معتمدالدوله فرهاد میرزا آمده‌است جمعیت تهران در زمان ناصرالدین شاه، صد و پنجاه هزار نفر رسیده بود.

ناصر الدین شاه دو نفر را مامور کرد که محدوده و نقشه‌ای برای پایتخت در نظر بگیرند و با وسعت بیشتری به حفر خندق‌های جدیدی در اطراف تهران بپردازند.

دروازه‌ها و محلات تهران

ساختمان حصار و حفر خندق‌های جدید تهران قریب به ده سال طول کشید و شهر تهران چندین برابر توسعه یافت و مساحت آن به سه فرسخ و نیم رسید و از طریق ۱۲ دروازه به محیط بیرون خود ارتباط یافت. این دروازه‌ها که هم اینک نیز، اگر چه ساختمان آنها از بین رفته، اما اسمشان باقی است. عبارت‌اند از:

  • دروازه‌های دولت، یوسف آباد و شمیران (در شمال شهر)
  • دروازه‌های خراسان، دولاب و دوشان تپه (در شرق شهر)
  • دروازه‌های باغشاه، قزوین و گمرک (در غرب شهر)
  • دروازه‌های غار، رباط کریم و حضرت عبدالعظیم (در جنوب شهر)

در واقع حدود جغرافیایی تهران به شرح ذیل بود:

شمال: طول خیابان انقلاب فعلی، از حدود پیچ شمیران تا کمی بعد از چهار راه کالج که به شکل مایل به طرف غرب و خیابان سی متری (کارگر کنونی) امتداد داشت. غرب: از حدود چهار راه جمهوری کنونی تا حوالی میدان گمرک جنوب: خیابان شوش، از حدود میدان راه آهن تا حوالی میدان گمرک. شرق: خیابان شهباز(۱۷ شهریور فعلی) تا بعد از میدان شهدای کنونی.


و محلاتی که در داخل این محدوده قرار داشتند و هنوز بسیاری از آنها با همان اسم و رسم قدیم وجود دارند. محله دولت که به دلیل نزدیکی با کاخ‌های سلطنتی به این نام خوانده می‌شد، خیابان‌ها و محله‌های لاله‌زار، خیابان شاه‌آباد، چهار راه سید علی، خیابان اسلامبول، خیابان علاء‌الدوله، (فردوسی)، خیابان لختی (سعدی)، خیابان واگن‌خانه ،(خیابان اکباتان) عین الدوله، دوشان‌تپه، (ژاله)، نظامیه (بهارستان) و دروازه شمیران را شامل بود.

محله عودلاجان (اودلاجان) تشکیل می‌شد از خیابان جلیل آباد (خیام) کاخ گلستان تا ناصریه (ناصر خسرو) و حدود مسجد شاه و شمال بوذرجمهری شرقی و پامنار و جنوب خیابان چراغ برق (امیر کبیر) و میدان توپخانه، که محله کلیمیان و و زرتشتیان مقیم تهران بوده‌است.

محله سنگلج که بخش اعظم و عمده آن را امروزه پارک شهر تشکیل می‌دهد، در گذشته یکی از مراکز مهم سیاسی بود و با اینکه در حال حاضر تقریباً از بین رفته ولی هنوز اشتهار تاریخی خود را از دست نداده.

چاله حصار یکی دیگر از محلات جنوب تهران بود که چون آن را خاکبرداری و خاکش را به مصرف حصار کشی تهران رسانده بودند، مقدار زیادی چاله گود مانند داشت، بعدها برای تخلیه زباله‌های شهر از آنجا استفاده می‌کردند.

چاله میدان نیز که قبلا در دوره صفویه خاک آن را به مصرف حصارکشی تهران رسانده بودند، وضعی تقریباً مشابه چاله حصار داشت و محل تخیله زباله تهران به حساب می‌آمد، این محله محدود به جنوب بازار چهل تن و امامزاده سید اسماعیل و میدان مال فروش‌ها، میدان امین السلطان، گمرک، خانی آباد، دروازه غار و پاقاپوق (اعدام) بود.

ترابری

نخستین خودرو تهران

به دنبال کالسکه‌هایی که با بخار و آتش حرکت می‌کردند اولین اتومبیل‌هایی که به ایران وارد شد. سواری‌های فورد کروکی کلاچی با لاستیک توپر بود. اتومبیل‌هایی نیز شبیه وانت امروزی وارد تهران شد که به آنها ماشین لاری می‌گفتند و همچنین اتومبیل‌های دورسیمی که برای حمل بار و مسافر می‌آمدند. به هر جهت نخستین اتومبیل در زمان مظفرالدین شاه وارد تهران گردید.

نخستین خط آهن (ماشین دودی)

نخستین خط آهن ایران، خط آهن تهران به شهرری بود که در سال ۱۲۶۱ هجری شمسی و ۱۸۸۳ میلادی امتیاز آن را یک نفر مهندس فرانسوی به نام مسیوبواتان از ناصرالدین شاه گرفت. ماشین‌های که در این خط به کار افتادند نام ترن نداشتند بلکه در دارالخائفه آنهار را ماشین دودی می‌گفتند.

دلیجان

دلیجان کالسکه‌ای هشت نفره بود با اطاق و پشتی باربنددار با دور چرخ‌هایی از آهن که از درشکه و کالسکه که چرخ‌هایش رزین دار، سخت تر و از گاری فنر نداشت راحت تر بود.

کجاوه، پالکی و هودج

سه وسیله نقلیه ساخته شده از چوب بودند که بر روی قاطر، الاغ، اسب و یا شتر حمل می‌کردید هر کجاوه و پالکی و هودج فقط جای یک نفر بود و بر مرکب از هر نوع دو تا از این جایگاهها قرار می‌گرفت که تعادل آن برقرار گردد.

واگن اسبی

واگن اسبی به وسیله دو یا چهار اسب بر روی ریل حرکت می‌کرد و تقریباٌ بیشتر خیابان‌های اصلی شهر را به هم وصل می‌کرد. این واگن یا تراموای، دارای چند قسمت بود. قسمت اول محوطه کوچکی بود مخصوص فرار گرفتن سورچی و قسمت‌های دیگر اختصاص به مسافرانی داشت که بر روی نیمکت‌هایی که در دو طرف واگن‌ها تعبیه شده بود، قرار می‌گرفتند. خطوط مختلف واگن اسبی در خیابان‌ها به قرار زیر بود: اول، خط بازار که تا آخر خیابان لاله زار نزدیک خیابان رفاهی رفت و آمد می‌کرد. دوم، خط خیابان شاهزاده عبدالعظیم که از بازار به راه می‌افتاد و خیابان ناصریه و خیابان ناصریه و خیابان چراغ گاز را طی می‌کرد و از خیابان ری می‌گذشت و به کار ماشین دودی می‌رسید. سوم، خط باغ شاه که از بازار حرکت می‌اکرد و بعد از شش دو راهی به دروازه باغشاه می‌رسید.

رسوم سنتی و باورها

نوروز و پاشیدن آب به یکدیگر

در گذشته رسم بر این بود که در روز نوروز مردمان به یکدیگر آب می‌پاشیدند و شادمانی می‌کردند. ابوریحان بیرونی در این مورد می‌گوید : سلیمان باد را امر کرد که او را با وسیله آسمان پیمایش، پرواز دهد در این هنگام پرستویی پیش آمده و بدو گفت : در این آسمان از برای من کاشانه‌ای است چند تخم در آن که امید من است. از آنسوتر رو که کاشانه مرا در هم مشکنی سلیمان خواهش او را پذیرفته و مسیر خود را کج کرد و از سوی دیگر رفت چون این کرد پرستو برای قدردانی، از جایی مقداری آب آورد و بر روی سلیمان پاشید و یک ران ملخ نیز بدو داد. این ماجرا به روز نوروز اتفاق افتاد و همین شد سرآغازی برای به وجود آمدن این رسم که به هنگام نوروز مردمان به روی یکدیگر آب پاشیده و هدیه‌ها رد و بدل کنند در مورد فلسفه پاشیدن آب به یکدیگر در روز نوروز در گذشته، مرحوم مجلسی از امام جعفر صادق (ع) نقل می‌کند که : و این روزی است که خدا حیات بخشد چندین هزار کس را که از مرگ گریختند یعنی از طاعون و به یک دفعه خداوند قهار ایشان را می‌راند پس بعد از مدت‌ها که استخوان شده بودند پیغمبری از پیغمبران خدا بر آن استخوان‌ها گذشت و از پروردگار خود سوال کرد که به او بنماید که چگونه این استخوان‌های پوسیده را زنده می‌گرداند. پس خدا وحی فرستاد به سوی او که آب بریزد بر استخوان‌های آنها در همان جاهای خود که هستند پس چنین کرد و همه به قدرت الهی زنده شدند و به این سبب سنت شد که آب بر یکدیگر بریزند و در این روز غسل کنند. در مقابل این روایات ایرانیان نیز داستانی کهن دارند که از این قرار است : نخستین کسی که پیش از مسیح در گهواره سخت گفت «زو» از سلاطین پیشدادی ایران بود. در این هنگام قحطی و خشکی فراگیر بود و مردم در عسر به سر می‌بردند. و به همین خاطر «زو» در گاهواره به سخن آمده و از خداوند درخواست کرد که به مردم رحمت آورد. پس از درخواست وی باران بسیار فرود آمد و مردم و زمین‌ها سیراب گشتند. پس از این واقعه مردم این روز را نوروز نامیدند و هر سال فرا رسیدن آن را جشن گرفته و شادی‌ها کردند و بر روی یکدیگر آب‌ها پاشیدند.

پیشواز عید

حدود بیست روز مانده به فرا رسیدن نوروز، کم کم بوی بهار و عید در کوچه و بازار و خانه و کاشانه می‌پیچید و جنب و جوش عجیبی سراسر جان مردم را فرا می‌گرفت. مردم همگی آستین همت بالا زده و به غبار روبی خانه و کاشانه مشغول می‌شدند غبار حاصل از گذشت سالی و سیاهی زمستان را از چهره ارسی‌ها، طاقچه‌ها، خورشیدی‌ها و از روی در و دیوار تمامی قسمت‌های خانه، مطبخ خانه، مهتابی‌ها، اطاق‌های سه دری و پنج دری، اطاق‌های زاویه، پستوها، راهروها، هشتی‌ها و خلاصه همه جا، پاک می‌کردند پدر و مادرها به فکر تهیه رخت عید بچه‌ها بودند و بچه‌ها از شوق لباس‌های تازه و گرفتن عیدی بیقرار، بازار نیز رنگ دیگری به خود می‌گرفت و سر و صدای بسیار از سراسر بازار به گوش می‌رسید. از جلمه کاسبانی که از همه بیشتر سرشان شلوغ می‌شد کلاه دوزها، بزازها، رزازها و کفاش‌ها بودند در روزهای نزدیک عید، عده‌ای به منظور کسب و شادکردن مردم، با نام حاجی فیروز در کوچه و خیابان‌ها به راه می‌افتادند این افراد با چهره‌هایی که آن را سیاه کرده بودند و لباس‌های رنگارنگ بر تن و کلاهی به سر و به همراه داریه زنگی که در دست داشتند و نواختن آهنگ‌های خود اشعاری را نیز می‌خواندند که موجبات شادی مردم را فراهم می‌آورد. با انجام این کارها به در دکان‌ها و جلوی مردم رفته و بابت شادکردن آنها پولی دریافت می‌کردند از جمله اشعاری که حاجی فیروزها می‌خواندند این دو سه بیت از محبوبیت بیشتری برخوردار بود. حاجی فیروزه، بله سالی به روز، بله ارباب خودم سلام و علیکم ارباب خودم سرتو بالا کن ارباب خودم اخماتو واکن ارباب خودم بزبز قندی ارباب خودم چرا نمی‌خندی حاجی فیروزه بله سالی یه روزه بله

تحویل سال نو

به هنگام تحویل سال همه اعضای خانواده جامه‌های تازه خود را پوشیده و دور سفره هفت سین گرد می‌آیند. پدر بزرگ و مادربزرگ در بالای سفره و پس از آنها پدر و مادر و فرزندان در کنار سفره می‌نشینند. عقیده بر این است که به هنگام تخویل سال همگی باید به آینه نگاه کنند و پس از آن بزرگ‌ترین فرد خانواده قرآن را برداشته و اندکی از آن را می‌خواند. قبل از تحویل سال همه اعضای خانواده دعای تحویل سال را بارها زیر لب زمزمه می‌کنند : یا مقلب القلوب والابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال. از دیگر عقاید این است که آینه‌ای را به صورت خوابیده در سفره قرار داده و تخم مرغی را روی آن قرار می‌دهند و می‌گویند که به هنگام تحویل سال این تخم مرغ تکان می‌خورد. این عقیده از آنجا سرچشمه می‌گیرد که قدما می‌گفته‌اند کره زمین بر روی شاخ گاوی قرار گرفته‌است و هر گاه که گاو خسته می‌شود کره زمین را از یک شاخش به سمت دیگر پرتاب می‌کند و این مواقع همان زمان تحویل سال است هنگام تحویل سال توپی شلیک می‌شد که از صدای آن همه متوجه سال نو می‌شدند و آنگاه همگی به روبوسی مشغول شده و فرا رسیدن سال جدید را به یکدیگر تبریک می‌گفتند و پس از آنکه بزرگ‌ترها عیدی‌های کوچک‌ترها را که معمولاٌ سکه و یا اسکناس بوده‌است از لای قرآن کریم درآورده و به آنها می‌دادند. پس از آن، بسته به هنگام تحویل سال که اگر روز باشد فوراٌ افراد کوچک‌تر فامیل به دیدن بزرگ‌ترها رهسپار می‌شوند و معمولاٌ ناهار یا شام روز اول عید را در منازل بزرگان خویش صرف می‌کنند باز این عقیده حکمفرماست که در روز اول عید باید رشته پلو خورد تا به این وسیله در سال جدید سر رشته کارها دستشان آمده و تا پایان سال از دستشان خارج نشود.

سمنو پزان

قبل از فرا رسیدن نوروز یکی از اعمالی که کمابیش در گوشه و کنار انجام می‌شد مراسم سمنو پزان بود پختن سمنو با آداب خاصی انجام می‌شد و این سمنو پزان نه تنها قصدی بود برای درست کردن یکی از اجزای سفره هفت سین، بلکه نذری بود برای برآورده شدن حاجات همچنین گذشتگان بر این عقیده بوده‌اند که سمنو توان و نیروی مرد خانه‌است و اگر به هنگام نوروز در خانه‌ای درست نشود. در سال جدید مرد خانه خواهد مرد نذری‌ها برای برآورده شدن نیازها و دست حاجتی به سوی خدا و معصومین و امامزاده‌ها بود. هر نوع نذری معمولاٌ به یک موضوع اختصاص داشت. مثلاٌ پختن شله زرد اختصاص به امام حسن (ع)، آش شله قلمکار ویژه امام زین العابدین و سمنو نیز به فاطمه زهرا اختصاص داشت. به عنوان مثال، زنی برای بچه دار شدن و یا مادری برای گشایش بخت دخترش ممکن بود که چنین نذرهایی بکند نذر کنندگان هنگام خواستن حاجت خود چند سالی را مشخص و نیت می‌کنند که در صورت برآورد شدن خواهششان این چند سال را اقدام به پختن غذای مورد نظر بنمایند و گاهی هم زنان پیش از آنکه آرزویشان برآورده شود نذر خود را انجام می‌دادند عده‌ای از زنان که به خاطر دلایلی امکان پختن سمنو را نداشتند نذر می‌کردند که در پختن سمنوی کس دیگری که اقدام به این کار می‌کند شریک شوند و با او مساعدت کنند به عنوان نمونه نذر می‌کردند که بادام یا گندم سمنوی فلان خانم را تأمین نماید و برای صاحب سمنو پیغام می‌فرستادند که نذر ما فلان چیز است پس به هنگام پختن سمنو ما را هم خبر کنید.

سفره هفت سین

چیدن سفره هفت سین از دیرباز از مراسم جداشدنی نوروز به حساب می‌آمده‌است معمولاٌ ساعتی به تحویل سال مانده، ترتیب چیدن سفره هفت سین داده می‌شود. سفره هفت سین سفره‌ای است که در آن هفت نوع خوردنی که اول اسم آنها با سین شروع می‌شود در آن چیده می‌شود و علاوه بر آنها چیزه‌های دیگری نیز وجود دارد که بر سفره به نیات گوناگون گذشته می‌شود که از نعمت‌های خوردنی خداوند به شمار می‌آید از آن جمله : سماق، سیر، سنجد، سیب، سمنو، سبزی، سرکه و برای تبرک یک سکه صاحب الزمان، همچنین اشیاء دیگری نیز علاوه بر خوردنی‌ها بر سر سفره نهاده می‌شود مانند : آینه شمعدان، شمع، قرآن کریم، ماهی قرمز، سبزه، تخم مرغ رنگ کرده، کاسه آب، نقل و نبات و شیرینی.

نذری پزان

عکسی از آنتوان سوروگین از یک گدای اهل تهران در دوره قاجار (۱۸۸۰ میلادی)

یکی از مراسم و آداب مردم تهران قدیم، پختن و توزیع انواع نذری‌ها میان اهل محل بود این نذرها عبارت بودند از پلو خورش، شله زرد، آش شله قلمکار، حلوا به اضافه شربت و سایر مخلفات، نذری پلو عبارت بود از پلوی ساده که گوشت و ادویه خورش آن می‌گردید و وقتی آماده می‌شد تقسیم آن یا به وسیله قابلمه با بادیهای مسی بود و یا اینکه وقتی فقرا به در خانه نذری پز می‌آمدند پلو را در یک نان سنگک ریخته به دست طرف می‌دادند. عده‌ای هم بودند که علاوه بر اینها آش شله قلمکار و یا آش رشته و شله زرد نذر می‌کردند و بعضی هم بودند که فقط نان و ماست نذری آنان بود. بعضی از خانواده‌ها سمنو نذر می‌کردند و طرز پخت آن عبارت بود از مقداری گندم سبز شده که مقداری آرد به آن اضافه کرده و بعد فندق و بادام و گردوی پوست دار در آن می‌ریختند. نکته قابل ذکر این است که جماعتی از مردم تهران قدیم بودند که قبل از پختن نذری یک دیگ بزرگ در حالی که سینی بزرگی بر روی آن قرار داده بودند در جلوی خانه خود می‌گذاشتند تا هر کسی که میل دارد برای کمک به پختن آش نذری پولی به سوی سینی بیاندازد.

تهران کهن

تهران در شمال شهر ری واقع است و دارای باغهای فراوان و میوه‌های متنوع ودرختان زیبا می‌باشد و همچنین آب و هوای خوش دارد. پس از آنکه شهر ری دو بار مورد حمله مغولان قرار گرفت اهالی آن رو به بلاد دیگر منجمله تهران نهادند. کهن‌ترین سند فارسی موجود درباره نام تهران نشان دهنده این مطلب است که تهران پیش از سده سوم هجری قمری وجود داشته‌است و همچنین در نوشته‌های تاریخنگارانی چون ابن اسفندیار، عمادالدین زکریای قزوینی و حمدالله مستوفی و برخی دیگر همگی معترفند که تهران دارای محلاتی بوده که در زیرزمین ساخته شده بود و اهالی آن در زیرزمین بیتوته می‌کردند.

تهران افشاریه

پس از فروپاشی صفویه و به روی کارآمدن افشاریه و به خصوص در زمان نادرشاه که پادشاهی خود را مشهد و خراسان قرار داده بود. تهران اهمیتی ثانوی یافت و شاه حکومت تهران را در سال ۱۲۵۳ه.ق به پسر ارشدش رضاقلی میرزا سپرد.

تهران در عصر ایلخانیان مغول

در زمان حمله مغول شهر ری ویران شد و انبوهی از جمعیت آن قتل عام شدند. سپس گروهی از مردم این شهر به سوی قریه تهران مهاجرت کردند. کوشش‌هایی که ایلخان غازان (۷۰۳-۶۹۴ه-ق) برای عمران شهر ری انجام دادند با شکست مواجه شد و ورامین نیز سرانجام به صورت تلی از خاک درآمد. اما تهران در قرن هشتم و نهم قمری از این رویداد به تدریج سود برد. سفیر اسپانیا نخستین جهانگرد غربی که از تهران یاد کرده‌است در حالیکه برای ملاقات تیمور لنگ در سفر به سمرقند از تهران گذر می‌کرده شهر را بسیا وسیع و دلپذیر یافته و نوشته‌است که در یک قصر به او مسکن داده‌اند. این بنا بزرگ‌ترین ساختمان شهر بوده و تیمور لنگ هنگام عبور از تهران در این مکان فرود می‌آمده‌است. این قصر نخستین بنای معظم تهران است که در متون از آن یاد شده‌است. منتهی الیه جنوب شرقی تهران در قرن نهم تقریباٌ در نزدیکی محلی بود که در حال حاضر بقعه سید اسماعیل در آن قرار دارد. محله چاله میدان فعلی به همراه امامزاده یحیی مرز شمال شرقی شهر را تعیین می‌کرده‌است. اقامتگاههای زیرزمینی، خانه‌ها و بستانها با گردش به سمت غرب، تا آنسوی امامزاده یحیی امتداد می‌یافتند و تا محل کاخ کنونی گلستان پیش می‌رفتند. این بخش ضلع شمال غربی مجتمع شهری عصر تیموریان را تشکیل می‌داده‌است.

تهران صفوی

پرونده:Old tehran map - main resize.jpg
تهران در دوران صفویه و اوایل قاجار - اولین نقشه شهر که در سال 1237 تهیه شده‌است

اهمیت و آبادانی و رونق تهران از زمان دودمان صفوی آغاز گردید. چون نیای بزرگ صفویان بنام سید حمزه در شهر ری مدفون بوده و هم به جهت وجود باغهای وسیع و آب گوارا و چنارهای بلند و زیبا، شاهان صفوی هر چند یک بار بدانجا روی می‌آوردند و بدین ترتیب تهران مورد توجه پادشاهان صفوی بویژه شاه تهماسب یکم واقع گردید و وی دستور ساختمان بارویی به دور شهر را داد که دارای چهار دروازه و ۱۱۴ برج به تعداد سوره‌های قرآن بود و برای بنای حصار شهر از دو منطقه داخل شهر خاکبرداری انجام شد که بعدها این دو منطقه به چاله حصار و چاله میدان معروف شدند. حدود تقریبی نخستین حصار شهر تهران از جنوب به خیابان مولوی و حاج ابوالفتح، از سوی شرق به خیابان ری، از غرب به خیابان شاهپور (وحدت اسلامی) و از شمال به امیرکبیر و سپه (امام خمینی) محدود می‌شد و محوطه ارگ تهران در میانه شمالی شهر قرار داشت و خندقی نیز به دور حصار کشیده شده بود و محله‌های عمده درون حصار شامل بازار، عودلاجان، سنگلج، ارگ، چاله‌میدان و چاله‌حصار می‌شده‌است. محدوده درون حصار حدود ۴ کیلومتر مربع بوده و درازی باروی دور آن در کتابهای معتبر حدود ۶ هزار گام نگاشته شده‌است و فضای بیرون از حصار شامل باغها و کشتزارهای پهناوری بوده که امروزه همگی به محدوده‌های شهری تهران مبدل گردیده‌اند. پس از استقرار خاندان صفوی در قزوین و سپس در اصفهان، تهران از رشد و گسترش بازمانده و بی توجهی شاه عباس اول به تهران نیز خود به این مسئله افزود زیرا که وی در سال ۹۹۸ که رهسپار جنگ با عبدالمومن خان ازبک شد در تهران به سختی بیمار گردید و ناگزیر از سرکوبی به موقع ازبکان بازماند و در نتیجه ازبکها مشهد را گرفتند بدان جهت خاطره تلخی از تهران به دل گرفت و نسبت به پیشرفت و رشد آن بی توجه ماند.

در روزگار واپسین پادشاهان صفوی برخی اوقات تهران مقر موقتی دربار گردید و حتی شاه سلیمان در آنجا کاخی بنا نهاد و در زمان سلطان حسین صفوی که هم‌زمان با حمله افاغنه در تهران بسر می‌برده برابر یورش افغانها به سختی ایستادگی نموده و تلفات سنگینی را به نیروهای اشرف افغان وارد ساخت اما سرانجام تهران سقوط نمود و افغانها نیز به جهت گرفتن انتقام شهر را ویران کردند و بعدها پس از راندن افغانها، شاه تهماسب دوم به تهران بازگشت و در زمان نادرشاه افشار تهران ازنو نام و نشانی یافت و وی فرمان داد که انجمنی از همه دین شناسان شیعه و سنی در آنجا تشکیل شود و آنان اختلافات دیرینه خویش را کنار گذارند و موجبات یکپارچگی اسلام را فراهم آورند.

تهران قاجاری

کاخ گلستان در تهران

بعدها با سرنگونی افشاریان، تهران در گستره نفوذ قاجارها که رقیب کریمخان زند بودند درآمد و در طی جنگ و کشاکش میان خان قاجار و کریمخان لشکر قاجار تارومار شد و کریمخان با لشکر خویش وارد تهران گردید و ظاهراً قصدش این بود که تهران را پایتخت خویش کند بدان سبب که ساختمان دیوانی را در آنجا بنا نهاد و به فرمان او برج و باروی شهر تعمیر گردید و ارگ سلطنتی نیز بازسازی شد.

پس از مرگ کریمخان زند آقا محمدخان پس از نبرد سختی که با لطفعلی خان زند داشت بر کشور چیره گردید و تهران را در آغاز سده سیزدهم و به سال ۱۰۲۴ پایتخت خویش قرار داد و از آن پس تهران دارالخلافه (به معنی پایتخت) نامیده شد و سران طایفه زند به یافت آباد در جنوب دارلخلافه تبعید شدند .

در طول روزگار قاجاری تهران گسترش زیادی یافت و ساخت و سازهای فراوانی در آن انجام گرفت و در دوره سلطنت فتحعلی شاه محلات تازه و ساختمانهای چندی در تهران ایجاد گردید که از آن جمله مسجد امام خمینی (شاه)، مسجد سید عزیزالله، مدرسه مروی، قصر قاجار باغ نگارستان و لاله‌زار را می‌توان نام برد. همچنین طول باروی شهر به ۵/۷ کیلومتر افزایش یافت و با ۶ دروازه به بیرون از شهر پیوسته گردید.

در زمان محمدشاه قاجار گسترش و رونق تهران همچنان ادامه یافت و دو کوی تازه، یکی بنام عباس‌آباد و دیگری محمدیه به محلات تهران افزوده گشت و آب رودخانه کرج بنام نهر کرج به تهران انتقال یافت که آب روان میان بلوار کشاورز یادگار همان زمان است.

در آغاز پادشاهی ناصرالدین شاه به جهت افزایش چشمگیر جمعیت دیگر فضایی برای ساخت و ساز درون حصار قدیمی باقی نمانده بود بنابراین ایجاد محلات در بیرون از حصار قدیمی انجام یافت که از آن جمله کاخهای شاهی، کوشک‌های اعیانی، سفارتخانه‌ها و منازل خارجیان همگی در بیرون از حصار ساخته شد و به کوشش اصلاحگر بزرگ ایران، امیر کبیر نهادهای چندی از جمله مدرسه دارالفنون، بازار امیر، بازار کفاشها و سرای امیر پدید آمد که خود در گسترش مکانی شهر تهران بی تأثیر نبوده‌است.

جمعیت تهران در این دوره بیش از ۱۵۰ هزار نفر نگاشته شده‌است. در همین زمان نیاز به تعیین محدوده تازه شهر تهران احساس می‌شد و این کار نیازمند تهیه نقشه‌ای از تهران بود. از این رو در سال ۱۲۷۵ گروهی به سرپرستی اعتضادالسلطنه با همکاری موسیو کرشیش سرتیپ و آموزگار توپخانه و دستیاری چندین نفر از شاگردان دارالفنون نقشه‌ای از تهران تهیه کردند و این نخستین نقشه دارالخلافه تهران به مقیاس ۱:۱۰۰۰ بوده‌است و از آنجایی که امکانات و وسایل فنی در اختیار هیئت تهیه نقشه نبوده از اینرو فاصله‌ها با گام و زاویه‌ها با تقریب اندازه گیری می‌شده‌است، بر این پایه نقشه مزبور از جهت نشان دادن شکل و موقعیت شهر و محله‌های درون آن و دروازه‌ها در نوع خود نقشه موفقی بوده و چهره تهران قدیم را کاملاً در برابر دیدگان مجسم می‌سازد.

آمار شهر

پس از تهیه نخستین نقشه تهران، از نو در سال ۱۲۸۴ با همکاری مهندس هلر فرانسوی و تعدادی از مهندسان و معماران ایرانی نقشه دیگری از تهران طرح ریزی شد که در آن پیرامون شهر را به وسیله خندقها و باروهای نو به شکل هشت ضلعی و با ۱۲ دروازه محدود ساختند که ارتباط داخل و خارج شهر از طریق این دروازه‌ها صورت می‌پذیرفته‌است. دروازه‌های مزبور به ترتیب شمیران، دولت، یوسف آباد، دوشان‌تپه، دولاب، خراسان، باغشاه، قزوین، گمرک، حضرت عبدالعظیم، دروازه غار و خانی‌آباد نامیده شدند. مقارن سال ۱۳۰۵ مهندس عبدالغفار نجم الملک معلم ریاضیات مدرسه دارالفنون با دستیاری عده‌ای از معلمان دیگر و بیست نفر شاگردان مدرسه مزبور از شهر جدید به مقیاس ۱:۲۰۰۰ نقشه برداری کردند و محیط شهر را به میزان ۱۹۲۰۰ متر اندازه گیری کرده و جمعیت تهران را در حدود ۲۵۰ هزار نفر سرشماری نمودند. هیئت نامبرده برای تهیه نقشه ۴ سال وقت صرف نمودند و بالاخره در سال ۱۳۰۹ نقشه تهران جدید به چاپ رسید که در سنجش با نقشه‌های قبل از دقت بیشتری برخوردار بوده‌است.

از نخستین مهاجرانی که به تهران آمدند، افراد ایل قاجار از گرگان، آذربایجانی‌ها، مردم قم، اراک، تفرش، آشتیان، اصفهان، کاشان و یزد بودند.[۳]

پیشه‌ها در دوران اولیه تقریباً بدین‌گونه میان مهاجران تقسیم شده‌بود: در امور اداری و دبیری و دفتری بیشتر مردم آشتیان و تفرش و اراک، بناها قمی و یزدی، فرش‌فروش‌ها آذربایجانی و کاشی و قمی، دباغ‌ها همدانی، گرمابه‌دارها مازندرانی، سلمانی‌ها گیلانی، شیرینی‌پزها آذری و یزدی، صیفی‌کارها قمی و یزدی و اصفهانی غیره.[۴]

امروزه بخش بزرگی از مردم تهران از مهاجران تشکیل شده‌است. اکثریت مهاجرین به تهران ایرانی هستند و درصد کمی از مهاجرین را مهاجرین از کشورهای دیگر همچون افغانستان - عراق - یوگوسلاوی - بوسنی و روسیه تشکیل می‌دهند.

تهران پهلوی

کنفرانس تهران

بیگمان دگرگونی‌های بنیادین در تهران از سال ۱۳۰۰ به بعد ایجاد شده‌است که به چهار دوره کاملاً جدا تقسیم می‌شود. سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ که در طی آن خندقها و دروازه‌ها از بین رفت و شهر از چهار جهت رو به گسترش نهاد و اندکی شکل منظم و هندسی یافت همچنین ساختمانها و تأسیسات بانک ملی، وزارت امور خارجه، شهربانی کل کشور، ایستگاه راه‌آهن، دانشگاه تهران و ایستگاه فرستنده رادیو تهران باشگاه افسران و چند بیمارستان مربوط، به این دوره می‌باشد.


سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ که هم‌زمان با جنگ جهانی دوم بوده و به دلیل پیامدهای ناشی از جنگ جهانی و مسائل و مشکلات سیاسی برآمده از آن تغییرات چشمگیری در کشور پدید نیامد.

سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ که طی آن شهر تهران به سرعت توسعه یافت و ساختمانها و شهرک‌ها و باغراه‌ها (بلوارها)ی تازه‌ای ساخته شد و جمعیت شهر بر پایه آمار سال ۱۳۵۵ به ۴٫۳۵۰٫۰۰۰ نفر بالغ گردید.

تهران پس از انقلاب

دوره چهارم سال ۱۳۵۷ که هم‌زمان با انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی، تغییر رژیم سیاسی کشور و حاصل آن تغییر چشمگیر در همه ابعاد جامعه بوده‌است که به وضوح شاهد آنیم، گسترش تهران در طی این سالها مربوط به عوامل چندی از جمله جنگ ایران و عراق و مسئله جنگ‌زدگان، تمرکز همه امکانات آموزشی و بهداشتی، درمانی و رفاهی در تهران موجبات گسترش بی رویه جمعیت در این شهر گردیده‌است و دقیقاً همین امر سبب ایجاد معضلات اجتماعی و اقتصادی بیشماری را برای شهروندان تهرانی در پی داشته‌است که از آن جمله به اختصار می‌توان آلودگی محیط زیست، راهبندان‌ها و مشکلات ترابری شهری، پیشه‌های کاذب و بسیاری مسائل اقتصادی و زیستی را برشمرد.

تهران مرکز کلیه وزارتخانه‌ها و ادارات و مراکز علمی کشور می‌باشد و هم اکنون نمایندگیهای سیاسی بیش از ۹۰ کشور جهان در تهران و اطراف آن مانند موزه ایران باستان، کتابخانه ملی، مجموعه کاخهای پیشین، بوستان‌ها و فضای سبز و موارد دیدنی دیگر نام برد.

در دیماه سال هشتادوشش ادارات دولتی به مدت دو روز و مدراس و دانشگاه‌ها چندین روز به علت بارش شدید برف که در پنجاه سال گذشته کم نظیر بود تعطیل اعلام شد.

منابع

  1. اطلس کامل شهر تهران، (چاپ چهارم بدون تغییرات)، تهران: گیتاشناسی، آذر ۱۳۷۱. صفحه سیزده
  2. همان.
  3. خاطرات بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، گفت‌وگو با سرهنگ غلام‌رضا نحاتی، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۵، شابـِک: ۹۶۴۳۱۷۲۴۹x، ص۱۱۹
  4. خاطرات بازرگان، شصت سال حدمت و مقاومت، گفت‌وگو با سرهنگ غلام‌رضا نحاتی، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۵، شابـِک: ۹۶۴۳۱۷۲۴۹x، ص۱۱۹