ارسطو عامل
ارسطو عامل | |
---|---|
شخصیت پایتخت (مجموعه تلویزیونی) | |
نخستین حضور | پایتخت ۱ |
پدیدآور | محسن تنابنده سیروس مقدم[۱] |
ایفاگر | احمد مهرانفر[۲] |
اطلاعاتِ درونداستانی | |
جنسیت | مرد |
پیشه | راننده کامیون (فصل ۱ تا ۴) قاچاق لباس (فصل ۵) قاچاقچی مواد مخدر (فصل ۶) |
خانواده | عامل |
همسر | چو چانگ (همسر سابق) (فوت شده) |
خویشاوندان | نقی معمولی (پسرخاله) پرستو عامل (خواهر) عسل جویباری (مادر) پنجعلی معمولی (شوهر خاله) فهیمه معمولی (دختر خاله) بهبود فریبا (داماد خاله) تقی معمولی (پسر خاله) بهتاش فریبا (پسر دخترخاله) بهروز فریبا (پسر دخترخاله) جمیله (عروس خاله) هما سعادت (زن پسرخاله) سارا و نیکا معمولی (دختران پسرخاله) |
ملیت | ایرانی |
ارسطو عامل نام شخصیت داستانی و یکی از چهرههای کمدی و اصلی سریال تلویزیونی ایرانی پایتخت است که از شبکه ۱ سیما پخش شد. احمد مهرانفر بازیگر این نقش است این شخصیت اغلب بازیگر مقابلش در سریال نقی معمولی با بازی محسن تنابنده میباشد. وی در تمام سری از پایتخت حضور داشتهاست و نقش دوم این اثر بهشمار میرود.
ویژگیها
[ویرایش]ارسطو مردی خانواده دوست با معرفت و دست و دلباز است. وی به شدت ازدواجی میباشد ولی کسی با او ازدواج نمیکند چون بعضی مواقع رفتارهای عجیب دارد. او نیز انسان احساساتی میباشد و اغلب با پسر خالهاش نقی معمولی درگیری لفظی پیدا میکند.
زندگی
[ویرایش]ارسطو خواهری به نام پرستو دارد. نقی پسر خاله وی است. وی راننده کامیون بود و با چو (راحله) چانگ ازدواج کرد اما او بر اثر سقوط هواپیما جان باخت. ارسطو صاحب بوتیک شده بود اما آن را از دست داد و دلیل آن هم این بود که به زندان افتاد وی همچنین بهطور ناخواسته قاچاقچی مواد مخدّر شد و دوباره به همین خاطر به زندان افتاد اما مشروط و با پابند الکترونیکی آزاد شد او پس از آزادی در منزل خود به تولید لباس های جنس لی پرداخت
تکیه کلام
[ویرایش]از تکیه کلامهای او میتوان به موارد زیر اشاره کرد: «آخ آخ آخ»، «حساس نشو حساس نشو»، «وات تو دو وات نات تو دو (به انگلیسی: What to do, what not to do)»، «آقا نگو نقی نگو نقی نغو نقی»، «فدای تو بشم من»، و «آی لاو یو داری پسر» و «پیرمرد پرحاشیه (خطاب به پنجعلی)» و «زنم بود پارهٔ تنم بود» و همچنین جملهای نظیر «چرا بچه مچه حرف میزنی تو؟» از تیکه کلامهای ارسطو عامل است. همچنین در فصل ۶ دیگران را با عنوان «گُل» مورد خطاب میکرد. از دیگر دیالوگهای او که در فصل ۶ به کار رفته: «اسکندر زمانی»، «یه لقمه نون بربری من بخورم یا اکبری»، «گل فرمایش کردی، "لعنت به قفس، لعنت به دیوار»، «من حبس کشیدهام» میباشد.