پرش به محتوا

حکومتداری

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

در یک تعریف ابتدایی، حکومت‌داری[۱] یا حکمرانی به‌عنوان مجموعه‌ای از سنت‌ها و نهادها که حاکمان در چارچوب آن‌ها عمل می‌کنند یا به‌عنوان روش پیاده‌سازیِ قدرت در نهادهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعیِ کشورها[۲] یا تصدی‌گریِ اقتصادی، سیاسی و اجرایی برای مدیریت کلیهٔ مناسباتِ کشور در کلیهٔ سطوح تعریف شده‌است. این تصدی‌گری شامل سازوکارها، فرایندها و نهادهایی است که شهروندان و گروه‌های ذی‌نفع، حقوق قانونی خود را مطالبه کرده، با تعهدات خود آشنا شده و در مورد تفاوت‌ها [یا اختلافات]، با یکدیگر مواجه می‌شوند.[۳] بر اساس برنامهٔ توسعهٔ سازمان ملل(United Nations Development Program)، حکمرانی:[۴]

  • به‌عنوان قوانین حاکم بر یک سیستم سیاسی تعریف شده‌است که تعارضات میان بازیگران را مدیریت کرده و تصمیم‌گیری می‌کند (قانونمندی).
  • همچنین برای توصیف کارکردهای نهادهای مختلف، و پذیرش آن‌ها توسط مردم نیز کاربرد دارد (مشروعیت).
  • و به‌عنوان اثربخشیِ دولت و رسیدن به اِجماع از مسیرهای دموکراتیک نیز استفاده شده‌است (مشارکت).

حکمرانی می‌تواند متمرکز بر گسترهٔ وسیعی، از دولت‌ها گرفته تا سازمان‌های رسمی و غیررسمی، و طایفه‌ها و خانواده‌ها باشد؛ و از طریق گسترهٔ وسیعی از ابزارها، شامل قوانین، هنجارها یا قدرت پیاده شود.[۵] هدف حکمرانی می‌تواند خلق، تقویت یا بازتولید هنجارها یا نهادهای اجتماعی باشد.[۶] بسته به درجهٔ رسمیتِ حکمرانی، گسترهٔ شیوه‌ها، انگیزه‌ها و نتایجِ آن نیز می‌توانند گسترده باشد. از میان موجودیت‌ها و نهادهای مختلفی که می‌توانند حکمرانی کنند، رسمی‌ترین آن‌ها دولت‌ها هستند که یگانه مسئولیت آن‌ها تصمیم‌گیری در یک گسترهٔ مرزیِ سیاسی، توسط تثبیت قوانین است؛ البته بازیگرانی که قدرت تصمیم‌گیری ندارند نیز (مانند گروه‌های لابی، احزاب و رسانه‌ها) می‌توانند از مجراهای گوناگونی در این فرایند ایفای نقش کنند.

بانک جهانی تعریفِ مفهومیِ حکمرانی را در مقابل مفهوم حکمرانیِ خوب قرار داده و آن را این‌گونه تعریف می‌کند: قانونِ حاکمان که معمولاً در قالب یک سری قوانین تبیین می‌شود. از این عبارت این‌طور برداشت می‌شود که حکمرانی یک فرایند است که در آن حاکمان در خصوص قوانین رایزنی کرده، آن‌ها را وضع می‌کنند و در نهایت، این قوانین ابلاغ و اجرا می‌شوند؛ بنابراین درکِ مفهوم حکمرانی مستلزم شناختنِ قوانین و وضع‌کنندگانِ آنها، و همچنین شناختنِ فرایندهای انتخاب و تبیین قوانین و رابطهٔ آنان با یکدیگر و با جامعه است. بنا به این تعریفی که از حکمرانی ارائه شد، پرسش دیگری که مطرح می‌شود مفهوم حکمرانیِ خوب (که پیشتر به آن اشاره شد) است: که البته موضوع کیفیتِ حکمرانی (حکمرانی خوب) نیز بنا به تعاریفِ مختلف و متنوعی که از ماهیتِ آن وجود دارد، متفاوت است؛ برای نمونه در فضاهای مختلف، حکمرانیِ خوب می‌تواند به دموکراسی و احترام به حقوق شهروندی، شفافیت و خدماتِ عمومیِ اثربخش دلالت داشته باشد.

جهت محدودتر کردنِ تمرکز تعریف حکمرانی، می‌توان به واژه‌نامهٔ کسب‌وکار اِستِناد کرد که در آن حکمرانی به معنای پیاده‌سازی سیاست‌ها، و پایش دائمی از اجرای مناسب آن‌ها عنوان شده‌است. این امر توسط اعضای هیئت حاکمهٔ یک سازمان انجام می‌شود و شامل مکانیزم‌هایی است که (۱) توازن قدرت اعضا را از طریق سیستم پاسخ‌گویی مناسب؛ و (۲) وظایف اصلی آن‌ها را برای افزایش موفقیت و ماندگاریِ سازمان، محقق کند. بنا به آنچه که گفته شد، می‌توان گفت حکمرانی می‌تواند صرفاً یک فرایند بوده یا هنجاری (هدفمند) باشد. همچنین حکمرانی می‌تواند سطوح مختلف (عمومی، جهانی، غیرانتفاعی، شرکتی و غیره) و حوزه‌های مختلف (زیست‌محیطی، فضای مجازی و غیره) یا مدل‌های مختلف (تجربی یا هنجاری) (چند سطحی، مشارکتی، تنظیمی، مشترک، و غیره) داشته باشد؛ در ادامه برخی از این مفاهیم تفسیر شده‌اند:

حکمرانی عمومی (Public)

[ویرایش]

علم سیاست، شامل فرایندهایی هستند که در آن‌ها گروهی از افراد، احتمالاً با عقاید و انتفاعات مختلف به یک تصمیم جمعی می‌رسند که سبب همبستگی گروه شده و به‌عنوان یک سیاست اجرا می‌شود. در مقابل، حکمرانی عمومی بارِ اجرایی و فرایند-محور دارد، نه ماهیت تقابل و رقابت.

حکمرانی خصوصی (Private)

[ویرایش]

حکمرانی خصوصی زمانی اتفاق می‌افتند که نهادها و موجودیت‌های خصوصی (یا غیردولتی) سیاست‌های عمومی را پایه‌گذاری می‌کنند؛ مثلاً سازمان‌های خصوصی (بیمه‌ها) که قوانین یا استانداردهایی را وضع می‌کنند که برای عموم، بهبود کیفیت زندگی را فراهم می‌آورد.
البته نباید تصور کرد سیاست/ حکمرانی عمومی تنها توسط دولت‌ها تبیین می‌شود؛ بلکه سیاست/ حکمرانی که عموم مردم را مخاطب قرار دهد، «عمومی» تلقی شده و سیاست/ حکمرانی که توسط دولت‌ها طراحی شود «دولتی» نام دارد؛ که مفهوم دوم (سیاست/ حکمرانی دولتی) در مقابل سیاست/ حکمرانی خصوصی قرار می‌گیرد.

حکمرانی جهانی (Global)

[ویرایش]

مجموعه‌ای از نهادهای رسمی و غیررسمی، فرایندها، ارتباطات و سازوکارهایی که بین دو یا چند دولت، سازمان یا شهروند وجود دارد و ماهیت آن میان-دولتی یا غیردولتی بوده و در آن‌ها منافع جمعی در سطح جهانی تبیین شده‌اند، حقوق و وظایف تعیین شده‌اند، و تفاوت‌ها تعدیل شده‌اند.[۷]
تعریف دیگری که از حکمرانی جهانی ارائه شده‌است در تقابل با مفهومِ سنتیِ حکمرانی است؛ که بر تنظیم روابط متقابل در غیاب یک قدرت سیاسیِ فراگیر دلالت دارد. مثال بارزِ این مفهوم، ارتباط میان دولت‌های مستقل با یکدیگر است. این مفهوم همچنین می‌تواند زمانی به‌کار رود که گروهی از نهادها و موجودیت‌های هم قدرت، در صدد تشکیل یک ارتباط چارچوب‌مند باشد.[۸]

حکمرانی غیرانتفاعی (Non-profit)

[ویرایش]

تمرکز این مفهوم بر دو حوزه است: رسیدن به مأموریت‌های اجتماعی سازمان و اطمینان از دوام‌پذیریِ آن. با توجه اینکه سازمان از طریق کارکردهای مشخص، اعمال اقتدار می‌کند، هر دوی این مسئولیت‌ها، بار امانتی هستند که بر دوش گردانندگان سازمان‌اند. اعتماد عمومی و قابلیت پاسخگویی برای تداوم سازمان و برای رسیدن به مأموریت اجتماعی آن ضروری است؛ به‌نحوی که سازمان برای مخاطبینش و جامعه‌ای که در آن واقع شده‌است، مورد احترام باشد.

حکمرانی شرکتی (Corporate)

[ویرایش]

در مقیاسِ جزئی‌تر، حکمرانیِ سازمانی یا شرکتی مطرح می‌شود که عبارت است از چارچوبی از قوانین و اقدامات که هیئت مدیره قابلیت پاسخگوئی، عادلانه بودن و شفافیت آن‌ها را در ارتباط با کلیهٔ ذی‌نفعان شرکت (شامل سرمایه‌داران، مشتریان، مدیریت، کارمندان، دولت و جامعه) تضمین می‌کند. چارچوب حکمرانی شرکتی شامل بندهای زیر است:

  • قراردادهای صریح و قراردادهای ضمنی میان شرکت و ذی‌نفعان، جهتِ توزیع مسئولیت‌ها، حقوق و پاداش‌های آنها؛
  • سازوکارهایی برای برقراریِ مصالحه در صورتِ تضادِ منافع میان ذی‌نفعان در خصوص وظایف، امتیازات و نقش‌های آنها؛ و
  • سازوکارهایی برای نظارت، کنترل و جریان اطلاعات که مانند یک سامانهٔ پایش و توازن، ارائهٔ خدمات داشته باشد؛ بنابراین یک شرکت، از واژهٔ حکمرانی برای تبیین رفتاری که گردانندگان برای ادارهٔ شرکت پیش می‌گیرند و نیز قوانین و آدابی که بر آن‌ها اعمال می‌شود، استفاده می‌کنند. به بیان کلی‌تر این عبارت، شامل مجموعه‌ای فرایندها، آداب، سیاست‌ها، قوانین و چارچوب‌های نهادی است که بر شیوهٔ مدیریت و کنترل شرکت اثرگذار هستند. همچنین ارتباطات مابین ذی‌نفعان (کارمندان، تأمین‌کنندگان، مشتریان، بانک‌ها، قانون‌گذاران، محیط زیست و جامعه و غیره) و اهداف سازمانی نیز در این گستره تعریف می‌شود.

حکمرانی چند سطحی (Multilevel)

[ویرایش]

این نوع حکمرانی به ساختارهای قدرت متعددی دلالت دارد که در اقتصاد سیاسیِ جهانی با یکدیگر در تعامل هستند؛ بنابراین در این قالب، درگیری‌های عمیق میان قدرت‌ها در مقیاس ملی و بین‌المللی، تبیین می‌شود.

حکمرانی مشارکتی (Participatory)

[ویرایش]

این نوع حکمرانی بر مشارکتِ عمیق و دموکراتیک از طریق مشارکت شهروندان تمرکز دارد و ایدهٔ پشتیبانِ آن این است که شهروندان باید نقش مستقیم‌تری را در تصمیمات عمومی داشته باشند، یا حداقل با مسائل سیاسی عمیق‌تر دخیل شوند. در عمل، این نوع حکمرانی می‌تواند مکمل نقش شهروندان، به‌عنوان رأی دهنده و ناظرِ [کارکردهای دولت]، باشد.[۹]
واژهٔ مشارکتی (Participatory) بر مشارکت دولت با شهروندان و واژهٔ مشترک (Collaborative) بر مشارکت نهادهای مختلف دلالت دارند.

حکمرانی تنظیمی (Regulatory)

[ویرایش]

این نوع حکمرانی بیان‌گر همسوئیِ نهادهای سیاستیِ پراکنده‌است؛ به‌نحوی که قابلیت انطباق [در بین این نهادها] وجود داشته باشد؛ بنابراین، این نوع حکمرانی بیشتر از آنکه بر ارائهٔ خدمات متمرکز باشد، به تنظیم ارتباطات می‌پردازد و اشاره دارد بر گرایش نهادهای سیاستی برای مقابله با پیچیدگی، با استفاده از سیستم قانونیِ منحصر به فرد؛ بنابراین کاربرد آن بیشتر در حوزه‌ها و کشورهایی است که پیچیدگیِ بیشتری داشته، جهانی‌تر هستند، و رقابت و دموکراسی در آن‌ها بیشتر است.[۱۰]

حکمرانی مشترک (Collaborative)

[ویرایش]

تمرکز حکمرانی مشترک بر تعاملات رسمی و غیر رسمیِ دولت و بخش خصوصی است تا در خلال این همکاری، هم‌افزایی در رسیدنِ به اهداف حاصل شود. هدف نهایی، توسعهٔ یک رویکرد اقتضایی برای همکاری است که بتواند اثربخشیِ حکمرانیِ مشترک را نسبت به سیاست‌گذاری و مدیریت عمومی در شرایط مختلف بسنجد. این نوع حکمرانی به سه رکن پشتیبانی، رهبری و انجمن (فروم) نیاز دارد: «پشتیبانی» مشخص می‌کند که چه موضوعِ سیاستی ای باید بررسی شود و «رهبری»، بخش‌های مختلف را در یک «فروم» گردآوری می‌کند و در نهایت، اعضای فروم هستند که برای توسعهٔ سیاست‌ها، راه‌حل‌ها و پاسخ‌ها همکاری می‌کنند.
واژهٔ مشارکتی (Participatory) بر مشارکت دولت با شهروندان و واژهٔ مشترک (Collaborative) بر مشارکت نهادهای مختلف دلالت دارند.

فرا حکمرانی (Metagovernance)

[ویرایش]

فراحکمرانی عبارت است از حکمرانی کردنِ حکمرانی؛ که اصول اخلاقیِ حاکم و هنجارهایی را که کلِ فرایند حکمرانی را شکل می‌دهند تبیین می‌کند. لازم به بیان است که برای فراحکمرانی نه کاربرد شفافی وجود دارد و نه فرد مشخصی مسئول آن است. البته برخی باور دارند که فراحکمرانی یک نقش دولتی است تا از این طریق بتواند بازیگران را در یک مسیر مشخص هدایت کند، با این‌حال، این چارچوب‌ها می‌توانند توسط هر بازیگرِ کاردانی که تمایل دارد در فرایند حکمرانی اثرگذار باشد، اعمال شوند.

پانویس

[ویرایش]
  1. «حکومت‌داری» [علوم سیاسی و روابط بین‌الملل] هم‌ارزِ «governance» (انگلیسی)؛ منبع: گروه واژه‌گزینی. جواد میرشکاری، ویراستار. دفتر نهم. فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان. تهران: انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۵۳۱-۱۸-۴ (ذیل سرواژهٔ حکومت‌داری)
  2. World Bank's Poverty Reduction Strategy Paper
  3. The World Bank, "A decade of measuring the quality of governance. ," The World Bank, Washington, DC, 2006.
  4. Applebaugh, J. (rapporteur), "Governance Working Group", power-point presentation, National Defense University and ISAF, 2010, slide 22
  5. M. Bevir, "Governance: A Very Short Introduction," Oxford University Press, Oxford, UK, 2013.
  6. M. Hufty, "Investigating Policy Processes: The Governance Analytical Framework (GAF)," in Research for Sustainable Development: Foundations, Experiences, and Perspectives, 2011.
  7. Thakur, Ramesh; Van Langenhove, Luk (2006). "Enhancing Global Governance through Regional Integration". Global Governance 12 (3 July, September): 233–240.
  8. James N. Rosenau, "Toward an Ontology for Global Governance", in Martin Hewson and Thomas Sinclair, eds. , Approaches to Global Governance Theory, SUNY Press, Albany, 1999.
  9. Triumph, Deficit or Contestation? Deepening the 'Deepening Democracy' Debate' Institute of Development Studies (IDS) Working Paper 264 July 2006.
  10. Braithwaite, John, Cary Coglianese, and David Levi‐Faur. "Can regulation and governance make a difference?." Regulation & Governance 1.1 (2007): 1-7.

پیوند به بیرون

[ویرایش]