بی
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- نیاهندوایرانی
آوایش
[ویرایش]- /یِی/
بی
- نشانه نفی و سلب که بر سر اسم درآید و کلمه را صفت سازد: بیکار، بیچاره. بدون.
- گاه بر سر اسم درآید و قید مرکب سازد: بیشک، بیگفت و گو.
- بیِّ: در گویش گنابادی یعنی بیائید ، تشریف بیاوردید ، یک تعارف برای مهمان کردن کسی یا خانواده ای برای آمدن به خانه برای مهمانی یا آمدن به درون خانه است زمانی که دم در هستند.
زبان دیگر
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- بهاری
اسم
[ویرایش]بی
- عدد یک، یکبار، یکدفعه، یا یکباری، یکدفعهای.
- بی ممکن است در زبان معیار باستان مفاهیم مفعولی هم داشته و همچنین پسوند القاب پیامبران اوللامر مانند نبی، یا نابی نیز بود؛ برخی اصطلاحات فرقهای مانند بابی و وهابی مزیین به بی هستند.
––––
برگردانها
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین