پرش به محتوا

دم

از ویکی‌واژه

(دَ)

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  • سانسکریت

اسم

[ویرایش]
  1. نفس، هوایی که با نفس کشیدن به داخل شش فرستاده می‌شود.
  2. لحظه، هنگام.
  3. کنار و لبه چیزی.
  4. دهان.
  5. کنایه از: نخوت و تکبر.
  6. بانگ، خروش.
  7. بوی، عطر.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

(دُ)

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  • عربی
  1. دنب: زایده‌ای است کم و بیش دراز که از تعدد مهره‌های استخوان در دنبالچه به وجود آمده‌

استعاره

[ویرایش]
  1. در جانوران چهارپا به شکل دسته‌ای مو در پشت پاها آویزان است و در پرندگان به شکل پرهایی که در پایان بدن آن روییده. ؛ ~ اسبی الف - نوعی بستن موی سر از پشت که شبیه دم اسب باشد. ب - باران شدید و مداوم. ؛~ بر زمین زدن کنایه از: تسلیم شدن. ؛ ~ گاوی به دست آوردن: کنایه از: وسیلة درآمد یا مقامی به دست آوردن. ؛ ~ خروس کنایه از: نادرستی یا دروغگویی. ؛ با ~ خود گردو شکستن کنایه از: نهایت شادمانی داشتن.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

(~.)

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]
  1. خون.

جمع

[ویرایش]
  1. دماء.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

[ویرایش]
ایتالیایی

اسم

[ویرایش]

respiro

اسم

[ویرایش]

coda

انگلیسی
trice