پرش به محتوا

نظام

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه شناسی

[ویرایش]
  • پارسی باستان

آوایش

[ویرایش]
  • [نِز/ آم]

اسم

[ویرایش]

نظام

  1. مجموعه قوانین٬ قواعد٬ سنن٬ یا نوامیسی که قوام و انتظام چیزی بر آنها نهاده شده است‌.
    نظام انتخاباتی٬ نظام پزشکی٬ نظام سرمایه‌داری.
    نظام از دو کلمه نز- آم شکل گرفته و مفهومی غیر از آنچه که در زبان فارسی هست٬ داشته است پسوند آم معرف زنانه بودن موضوع هست شاید ناز- آم مطمع نظر باشد.


ریشه شناسی ۲

[ویرایش]
  • عربی

صفت

[ویرایش]
  1. (اِم): نظم، آراستگی.
  2. (نَ ظّ): نظم دهنده٬ ترتیب دهنده.

اسم

[ویرایش]
  1. عادت، روش.
  2. رشتة مروارید.
  3. سپاه، ارتش.
  4. رژیم، حکومت.

مترادف‌ها

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه