همای
ظاهر
فارسی
[ویرایش]گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- نیاهندوایرانی
ویکیپدیا مقالهای دربارهٔ هما (پرنده) دارد |
آوایش
[ویرایش]- /هُمای/
اسم
[ویرایش]همای
- همای: [هَُ] کرکس، مرغی است معروف و مشهور که استخوان خورد.
- مرغی است که او را مبارک دارند و چون پیدا شود مردم به تفأل در زیر سایه او روند.(صحاح الفرس).
- همای: [هََ] گردون بازی اطفال را گویند یعنی چرخی سازند از چوب و خلاشه و در کنار آب روان نصب کنند تا آب بر آن خورده آن را به گردش درآورد. (برهان).
- همای: پرندهای است از راسته شکاربانان روز، با جثهای قوی که بجز استخوان نخورد و استخوانهای بزرگ را از بلندی بر صخرهای افکنده تا پس از قطعه شدن آنرا بخورد. همای را عوام فرخنده گيرند و گرامی شمرند.
- هما: مرغ خوب، فرخنده، مرغی نظير شاهين و دارای جثه بزرگ كه خوراكش استخوان است و قدما میپنداشتند سايهاش بر سر هر كس بيافتد به سعادت و كامرانی خواهد رسيد(در ميمنت و مباركی به او مثل میزدند).
- خبرگزاری میراث فرهنگی: هما، پرنده افسانهای ايرانباستان، گونهای پرنده شکاری است و هنوز هم در طبيعت ايران و بهويژه طبيعت استان سيستان و بلوچستان ديده میشود.
- همای در ادبیات پارسی:
- بپوشید رخشنده رومی قبای.....به تاج اندر آویخت پرّ همای (فردوسی)
- همای گو مفکن سایه شرف هرگز.....بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد. (حافظ)
- کس نیاید به زیر سایه بوم.....وَر همای از جهان شود معدوم (سعدی)
- همای از همه مرغان از آن شرف دارد.....كه استخوان خورد و جانور نيازارد (سعدی)
- تو کوته نظر بودی و سست رای.....که مشغول گشتی به جغد از همای (سعدی)
- خرد گفت دولت نبخشد همای.....گر اقبال خواهی در این سایهآی (سعدی)
- تا نبود چون همای فرخ کرکس.....همچو نباشد به شبه باز خشین پند (فرخی)
- گوید ای بارخدای ملکان.....ای همایون تر از بال همای (فرخی)
- بینی آن بیجاده عارض لعبت حمری قبای.....سنبلش چون پرّ طوطی، روی چون پرّ همای (منوچهری)
- ملکا در ملکی فرّ همای است تو را.....تا به جای است جهان ملک به جای است تو را (منوچهری)
- خود را همای دولت خوانند و غافلند.....کالاّ غراب ریمن و جغد دمن نیند (خاقانی)
- فرشته شو، ار نه پری باش باری.....که همکاسه الاّ همایی نیابی (خاقانی)
- همای عدل تو چون پرّو بال باز کند.....تذرو دانه برون آرد از جلاجل باز (سوزنی)
- کبک وش آن باز کبوتر نمای.....فاخته رو گشت به فرّ همای (نظامی)
- این کعبه را به جای کبوتر همای بخت.....کاندر حرم مجاورت این دیار کرد (نظامی)
- همچون مگس به ریزه کس ننگریستم.....هر چند چون همای همایون نیامدم (عطار)
- و رجوع به هما شود، علم و نشانی را نیز گویند که بر سر آن صورت همای ساخته یا نقش کرده باشند. (برهان)
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه انگلیسی | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ لغت عمید