Favorite films
Don’t forget to select your favorite films!
Don’t forget to select your favorite films!
ترسیمِ نیروهای سوژهمنقادسازِ «ارباب-میل» (خدا، میهن، پادشاه/پدر؛ و یا سرمایه، شرکت، کارفرما).
«پدر»، خونِ هرچه زنده است را میمکد تا زنده بماند. سوژه و سوبژکتیویتهی «گناهکار»/«بدهکار» را برمیسازد. هر چه هست «مالِ» اوست: «زن»، «زمین»، «زمان».
اما خونآشام، «زنده» نیست؛ «نا-مرده» (un-dead) است. وقتی نتواند خونِ «زندگی» را بمکد، میمیرد. و چه بهتر که «ساحره»ها و «بربر»های تاریخ، او را بکشند.
[شاید] مرثیهای برای خود!
نوشتن از فیلمهای چارلی کافمن خیلی سخت است. با عناصر سینماییاش آشناییم و با وجود روایت و داستان پیچیدهی کافمنی و مؤلفههای رواییِ مختلفِ «زیادی» تفسیرپذیر (یا حتا تفسیر ناپذیر، گریزان از تفسیر، یا بهتر است بگوییم «بهصورتِ شخصی» تأویلپذیر) کارِ نوشتن سختتر هم میشود.
پس، الان که فقط یک بار فیلم را دیدهام، بهتر است مواجههی اینبارِ خودم را با جهانِ [معمولاً همیشه] خاصِ کافمن شرح دهم:
You play the hand you're dealt.
برای من…
لوئیس بونوئل، در میانهی کشیدنِ سیفون بر روی ارزشهای اخلاقیاتی و بورژوازیِ مستقر، سرکی هم به وضع دخترکِ «حاضر»ی میزند که چون جلوی اسماش در دفتر حضور-غیابِ سیستمِ بههنجارسازِ انضباطی «تیک» نخورده است، گمشده و «نامرئی» تصور میشود؛ و با نمایشِ آزادیِ قاتلی «محکومشده» در دادگاه، [شاید] نیمنگاهی به نابسندگی و بیتأثیریِ «حق قانونی» (در برابر بدیلِ اسپینوزاییِ «حق=قدرت») میاندازد.