Favorite films
Don’t forget to select your favorite films!
Don’t forget to select your favorite films!
“The title was there from the outset. I had read Vita Nuova and I found it so beautiful, this love that Dante feels for Béatrice, who is just glimpsed, like an apparition who shuffles all of the cards of his existence. Life is new in every instant.”
- Grandrieux and Vassé, 2002.
در آغاز، در این اندیشه بودم که این فیلم باید مثل شعری باشد از رمبو.
ناصر زراعتی — «شما کوشیدهاید به سمبولیسم شعرها حالت عینیت بدهید و آنها را تصویر کنید. من—در مقام بینندهای—که تا حدّی با رمبو و شعرهایش آشنا هستم، خیلی جاهای فیلم را موفق میبینم. مثلاً آن سکانس بسیار درخشان اعدام کمونارها، یا حضور عینی مرگ با آن هیبت خاص و بعد پاشیدن سطل خون. یکبار دیگر هم او را میبینیم. وقتی رمبو دارد میرود. سیگار کشیدن…
«مرد یک معاصر است که خلاقیت در او مرده، تولید ندارد، و فقط ساختههای دیگران را میفروشد. او حتى خلاقیت را به یاد نمیآورد. شکستهای تاریخی، و سرخوردگی پیاپی، به او تنبلی و نومیدی از حرکت و خلاقیت را آموخته، و فرهنگ دلالی راه ساده زندگی کردن را پیش پایش گذاشته. او خودش را پشت هم انکار میکند به سود تنبلی و آسانطلبی امروزیاش. در واقع او خودِ خلاقش را میکشد یا میراند تا خودِ دلالش با وجدان راحت در این نظام مادی جا بیفتد.»
- بهرام بیضایی، از کتاب گفتگو با باد، به اهتمام زاون قوکاسیان.
«فیلم به مفهوم ازلی-ابدی جداافتادگی انسان در جهانی میپردازد که گویی بعد از هبوط رنجبارش در هیچ مکانی نمیتواند ساکن شود و آرام گیرد و همواره باید به عنوان غریبهای بیخانمان به جهان پیرامونش بنگرد. سرهنگ و همسرش از محیطی کوچک و پرت به شهر بزرگی که دخترانشان آنجا هستند، میآیند تا شاید از تیرهروزی که احاطهشان کرده، به درآیند اما با اقامت در آن خانهی دلگیر تازه درمییابند که هیچ جایی دری به سوی امید و روشنایی به رویشان…