جایی از فیلم آبی، جارمن مردی را توصیف میکند که در آستانه نابیناییست و ناراحت است که دیگر نمیتواند بخواند. ما او را نمیبینیم اما با کمک جارمن میشناسیمش و ما هم نگران از دست رفتن بیناییش میشویم. جارمن میگوید موقع خروج از بیمارستان به او لبخند زده و او هم با لبخند شیرینی جوابش را داده. انگار که این لبخند از سوی ما زده شده. به همین سادگی یکی از انسانیترین موقعیتهای سینما خلق میشود. خبرهایی از خانه و…
Favorite films
Recent activity
AllRecent reviews
More-
-
Vitalina Varela 2019
پدرو کاستا از فیلم اول تکلیفش با خودش روشنه. زبان و فرمش را پیدا کرده و فقط فیلم به فیلم آن را ارتقا میدهد. از سینمای مرسوم که قراره به شکل دیگری مخاطب را درگیر کند و به واکنش وادارشان کند (واکنشی که یکجورایی انفعاله بیشتر) فاصله میگیرد. مخاطب را وارد بازی میکند. با دوربینی که دیگر حرکتهای کوچک فیلمهای اولش را ندارد. بوسیلهی بازیهایی که از قاعده استاندارد خارج شده اند. در واقع همه زوائد را حذف میکند. آگاهانه…